سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 175
نویسنده پیام
elnaz آفلاین

کاربر حرفه ای
ارسال‌ها : 1463
عضویت: 20 /5 /1391
تشکرها : 71
تشکر شده : 585
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
*سلام*
حتما شده که سوتی بدید...
از اون باحالاشو تعریف کنید بخندیم
(ستاد ایجاد شادی آفرینی ایران رمان)

امضای کاربر :
حاصل سبزترین باور من برگ زردیست

که از لای ورق های دلم می ریزد

مانده ام سخت غریب...

دگر از سبزترین حادثه ها

می ترسم!!!
چهارشنبه 01 شهریور 1391 - 14:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 8 کاربر از elnaz به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: admin & nafas & ghazalghazal & roham & sadaf2000 & raha28 & goli & golabeton &
raha28 آفلاین


كاربر نيمه حرفه ای
ارسال‌ها : 871
عضویت: 21 /5 /1391
محل زندگی: ساری
سن: 17
تشکرها : 135
تشکر شده : 299
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
من مندن ایران رمانی ها چرا اینقده از این تاپیک ها استقبال میکنن...
عیب نداره..کسی هم نیاد خودم دربست اینجا سوتی میزارم...
اینقده سوتی ملت رو جمع کردم که یه سر رسید پر شد..همرو میزام....
مخسی الناز جونم برا این تاپیکت..
اولیش مال من...



چهارشنبه هفته قبل رفته بودم همایش گزینه دو...چون کلاس زیست بودم نتونستم با بابام برم..کلاس که تموم شد با دبیر زیستم رفتم...جلوی در ازم دعوت نامه میخواستن..شانس اوردم اورده بودم با خودم و بخه هوای بابا م نیومده بودم..تا ااینجا که سوتی نبود...حالاا..
به اقاهه گفتم اقا من این دعوت نامه رو پر نکردم..گفت بگیر پر کن...
همه چیزا رو نوشتم فقط یه قسمت نوشته بود همراه...نمیدونستم چیکار کنم..فکر کردم میگه همراه کسی اومدی مثلا دانش اموز یا چیزی...
به مرده میگم:اقا من بابام تو سالن با ایشوناومدم اسمش رو بنویسم..
مرده یه جور نگام کرد که فکر کنم منظورش این بود تو چه قده اسکولی...
بهم گفت:شماره موبایل خودت یابابات رو بنویس..
یعنی اون لحظه نمیدونستم بخندم یا خجالت بکشم...ترکیدم به خدا.
همراه به جای نوشت شماره گوشیم داشتم مینوشتم با بابام اومد...
یعنی این همه هوش...جون من حال کنین..

امضای کاربر :
رمان در حال تایپ خودمـــــــــــــ:
اخرین برگ سرنوشت |raha28 کاربر انجمن


قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :

شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ‌ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است
یکشنبه 19 شهریور 1391 - 19:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از raha28 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elnaz / golabeton / nafas / roham /
goli آفلاین


کاربر فعال
ارسال‌ها : 501
عضویت: 19 /6 /1391
سن: 19
تشکرها : 380
تشکر شده : 235
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
صحنه های خنده دارم سوتی حساب میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه باری تو خیابون البته خلوت بود تو کوچه بودیم ......... همینطور داشتم به رفیقم یه چیز میگفتم یهو دیدم زیر پام خالی شده..................افتادم تو جوببببببببببببببببببببببب

امضای کاربر :
زندگى دفترى از خاطره هاست...
يك نفردردل شب، يك نفردردل خاك،يك نفر همدم خوشبختى هاست، يك نفرهمسفر سختى هاست،چشم تابازكنيم عمرمان ميگذردماهمه همسفر و رهگذریم...آنچه باقیست فقط خوبیهاست...
یکشنبه 19 شهریور 1391 - 19:26
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از goli به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: raha28 / elnaz / golabeton / nafas / roham /
raha28 آفلاین


كاربر نيمه حرفه ای
ارسال‌ها : 871
عضویت: 21 /5 /1391
محل زندگی: ساری
سن: 17
تشکرها : 135
تشکر شده : 299
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
رفته بودیم شهمیرزاد خونه یکی از ساختمون سازا...
مرده اومده میگه:من یک سال 12 فصل هستم مشهد...
یعنی من اینقده خندیده بودم داشتم دل درد میگرفتم.......:))))))))))))))))))

امضای کاربر :
رمان در حال تایپ خودمـــــــــــــ:
اخرین برگ سرنوشت |raha28 کاربر انجمن


قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :

شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ‌ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است
دوشنبه 20 شهریور 1391 - 13:19
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از raha28 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elnaz / goli / golabeton / nafas / roham /
raha28 آفلاین


كاربر نيمه حرفه ای
ارسال‌ها : 871
عضویت: 21 /5 /1391
محل زندگی: ساری
سن: 17
تشکرها : 135
تشکر شده : 299
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
دوباره همون شهمیرزاد بودیم که همون ساختمون سازه در مورد نماز و دعا و اینا بحث میکرد...
یهو میگه:
من همی جمعه ها میرم دعای نطفه..

یعنی ندبه کجا و نطفه کجا...:)))))))))))

امضای کاربر :
رمان در حال تایپ خودمـــــــــــــ:
اخرین برگ سرنوشت |raha28 کاربر انجمن


قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :

شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ‌ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است
دوشنبه 20 شهریور 1391 - 13:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 5 کاربر از raha28 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elnaz / goli / golabeton / nafas / roham /
goli آفلاین


کاربر فعال
ارسال‌ها : 501
عضویت: 19 /6 /1391
سن: 19
تشکرها : 380
تشکر شده : 235
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
بابام به داداشم میگه فلان شخصی که فامیلیش آتش بار بود اینو بده
مرده میاد داداشم بهش میگه آتش بسید فکر کن آتش بار کجا آتش بس کجا این دوتا رو قاطی کرده بود!!

امضای کاربر :
زندگى دفترى از خاطره هاست...
يك نفردردل شب، يك نفردردل خاك،يك نفر همدم خوشبختى هاست، يك نفرهمسفر سختى هاست،چشم تابازكنيم عمرمان ميگذردماهمه همسفر و رهگذریم...آنچه باقیست فقط خوبیهاست...
دوشنبه 20 شهریور 1391 - 13:37
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از goli به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elnaz / golabeton / nafas / roham /
goli آفلاین


کاربر فعال
ارسال‌ها : 501
عضویت: 19 /6 /1391
سن: 19
تشکرها : 380
تشکر شده : 235
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
یه چیزه خندهدار بگم اساسیییی
بچه بودیم فکر کنم ابتدایی منو داداشم داشتیم تو اتاق کشتی میگیرفتیم(چیه مگه دخترا هم کشتی میگیرن دیگه نه؟؟؟! (
یهو تلفن زنگ زد خوب شد رفیقم بود اگه گفتین چی گفتم.......
حواسم نبود اصلا نمیدونم چرا این حرفو زدم....گفتم :سلام الله اکبر...... خوب شد رفیقم نشنید با اینکه بلند و واضح گفتم
هنوزه هنوزه داداشم یادشه خودمم یادمه بعضی اوقات میگه میخندیم

امضای کاربر :
زندگى دفترى از خاطره هاست...
يك نفردردل شب، يك نفردردل خاك،يك نفر همدم خوشبختى هاست، يك نفرهمسفر سختى هاست،چشم تابازكنيم عمرمان ميگذردماهمه همسفر و رهگذریم...آنچه باقیست فقط خوبیهاست...
دوشنبه 20 شهریور 1391 - 13:48
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از goli به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: golabeton / elnaz / nafas / roham /
raha28 آفلاین


كاربر نيمه حرفه ای
ارسال‌ها : 871
عضویت: 21 /5 /1391
محل زندگی: ساری
سن: 17
تشکرها : 135
تشکر شده : 299
سوتی های اعضای خانواده ایران رمان!!!
تو کلاس ریاضی نشسته بودیم..وسط درس یهو دوستم رو به استاد میگه:
استاد خطوط موازی نقطه تقاطع دارن؟؟؟؟؟؟؟

اینم هوش و استعداد ملت..دی:))))))))))))))))))))))))

امضای کاربر :
رمان در حال تایپ خودمـــــــــــــ:
اخرین برگ سرنوشت |raha28 کاربر انجمن


قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک :

شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد
اما درهای رحمت خداوند همیشه به روی شما باز است ...
و این قدر به فكر راه های دررو نباشید ... !!
خدا كه فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا، خدای آدم های خلافكار هم هست
فقط خود خداست كه بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او: اند ِ لطافت
اند ِ‌ بخشش
اند ِ بیخیال شدن
اند ِ چشم پوشی و رفاقت است
دوشنبه 20 شهریور 1391 - 14:38
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از raha28 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elnaz / goli / nafas / roham /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group